آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

آرمیتا دختراهورامزدا

یادگیری زبان

سلام به روی ماه دخترم که صبح با یه بوسه که از دور برای مامان فرستاد امروزم و قشنگ کردو کلی انرژی به مامانی داد . خیلی دوست دارم و خدا رو روزی هزار بار شکر میکنم که دختر باهوش و سالمی به من داده هر روز که میگذره یه حرف جدید میزنی  و یه کار جدید یاد میگیری که بعضی هاش واقعا مامانی و بابایی و اطرافیان رو متحیر میکنه مخصوصا حرفهای بزرگتر ازسنت که میزنی و چیزهایی رو که میفهمی حسابی باهات حال میکنم گلکم تا حالا چند تا کتاب داشتی که حیوانات و میوه ها و چیزهای دیگه ای توش بوده با نام انگلیسیش ولی من همیشه همون فارسیش رو بهت گفتم ولی جدیدا شروع کردم تا زبان هم بهت یاد بدم . یه کتاب بزرگ با عکسهای زیاد هم چند روز پیش همک...
26 آذر 1390

نی نی خاله بیتا

دختر گلی مامان سلام خوبی عزیزم همیشه سلامت و پاینده باشی روز چهارشنبه صبح نی نی خاله بیتا هم بدنیا اومداسمش هم آرتین خان آرتین کوچولو خاله فرشته آسمونی به زمین خوش اومدی پسرم    تولدت مبارک آرتین کوچولو   متاسفانه ما نتونستیم بریم دیدنش ولی وقتی به تو گفتم که نی نی خاله بدنیا اومده همون موقع زود گفتی مامانی لباسام و بپوش بریم پیش نی نی .خیلی شیرین و بامزه میگفتی کوشو لو موشولو نی نی خاله بینا میگفت آرمیتا باید عروس من بشه حالا دیگه دو تا پسر دارم اگر خواست بزرگتر باشه زن آرین و اگه کوچیکتر باشه زن آرتین بشه ......... چی میشه من بشم مادرزن و خاله بینا مادر شوهر خدا بدادمون برسه.ما که هر دو از خ...
26 آذر 1390

خدایا خیلی دوستت دارم

اول از همه بگم که خدایا خیلی دوست دارم به خاطر خیلی چیزها و مهمتراز همه به خاطر بهترین و شیرین ترین موجود آرمیتا عشق مامان   امسال یه پاییز پربارون و خیلی خوشگل داریم  هی بارون میاد          و حسابی هوا رو تمیز کرده برگهای رنگاو وارنگ پاییزی هم که همه جا پخش شده و خیلیخیلی همه چی قشنگ        دیشب تو راه برگشت به خونه  اوایل راه بارون میومد ولی یدفعه یه تگرگ خیلی درشت و قشنگ شروع به بارش کرد منم تو خیابون بودم همه مردم با شتاب این طرف و اون طرف میرفتن و یه سرپناهی پیدا میکردند که برن زیر...
1 آذر 1390
1